پست موقت: معرفی کتاب از سوی کاربران سایت
معرفی کتاب نيمه تاريک وجود
نیل دونالد والش در مورد کتاب نيمه تاريک وجود میگوید:
اگر پیشتر با این کتاب و درک و خرد دبی فورد آشنا شده بودم، راه بسیار کوتاهتری پیش رو داشتم. این کتاب را به دقت بخوانید. ابتدا آن را بخوانید و باز هم بخوانید. سپس برای بار سوم بخوانید و تمرینهای آن را انجام دهید. آیا جرات این کار را دارید؟ البته اگر نمیخواهید زندگیتان دگرگون شود، نه این کتاب را بخوانید و نه تمرینهای آن را انجام دهید، بلکه هم اکنون کتاب را ببندید و در بالای کمد یا طبقه بالای کتابخانه –جایی که دستتان به آن نرسد- بگذارید، یا آن را به دوستی بدهید، زیرا تقریباً غیرممکن است که این کتاب را درک کنید و دگرگونی ژرفی در زندگی احساس ننمایید.
خلاصه کتاب نيمه تاريک وجود
- ما در رویدادهای زندگی خود نقشی نداریم اما در اینکه چگونه آنها را تعبیر کنیم مؤثر هستیم.
-
عقیده ما نسبت به خودمان از همه مهمتر است. اگر درباره زندگی خود احساس خوبی داشته باشیم به ندرت به گفتههای دیگران اهمیت میدهیم.
- ما گمان میکنیم که نسبت به دنیا خشمناک هستیم و برای برآورده شدن آرزوهایمان میخواهیم جهان را دگرگون کنیم؛ اما این ما هستیم که به تغییر و تحول نیازمندیم.
- ما از خود خشمگین هستیم چون پشتکار نداریم، نیروی الهی درونمان را محترم نمیشماریم و به خودمان اجازه نمیدهیم تا خود را آنگونه که حقیقتاً میخواهیم ابراز کنیم.
- زمانی میتوانیم توان مورد نیاز را پیدا کنیم که تمایلمان برای دگرگونی قویتر از تمایلمان برای «مانند گذشته بودن» باشد و این در حالی است که همواره تقصیر مشکلات را به گردن دیگران انداختن سادهترین راه به نظر میرسد.
- برای برخی گذشته چنان دردناک است که معتقد هستند تنها راه تحمل کردن آن سرزنش و انکار است؛ اما اگر خواستار دگرگونی اکنون هستید باید گذشته خود را بپذیرید؛ اگر مایل هستید که رؤیاهایتان را متجلی سازید باید برای هر چه در جهان شما روی میدهد خود را مسئول بدانید.
- ما هیچگاه اعتقادات اصلی خود را بررسی نمیکنیم که ببینیم آیا آنها را آگاهانه برگزیدهایم یا نه!
- آیا مسائل شما متعلق به خودتان است یا آنها را از نسل پیش به ارث بردهاید؟ آیا گرفتار الگوی خانوادگی شدهاید؟
- هدف من درهم شکستن واکنشهای خود به خودی و ارتقا آگاهیام است تا بتوانم از گذشتهام رها شوم.
- هیچ رویدادی به خودی خود دردناک نیست؛ نکته مهم چگونگی نگرش به آن است.
- برای دستیابی به خرد و رهایی از گذشته باید مسئولیت تمامی رویدادهای زندگیتان را بپذیرید.
- بازنگری گذشته؛ شاید این کار توانکاه باشد اما بخش اصلی و مهمی از روند تکامل است. گذشته موهبتی است که ما را هدایت میکند و آموزش میدهد و همراه با پیامهای منفی، پیامهای مثبت بسیاری در بردارد.
- آنها که از تجربههای بد آموختهاند و مسئولیت احساسات خود را پذیرفتهاند، آگاهانه متعهد شدهاند که زندگی متفاوتی را در پیش بگیرند و به ندرت وضعیت گذشته را دوباره ایجاد میکنند.
- همیشه مقصر شمردن دیگران برای آنچه در دنیای خود دوست نداریم، سادهتر است.
-
در واقع این نگرشها و تعبیرات ما از رویدادها هستند که بر احساساتمان تأثیر میگذارند نه خود رویدادها
- هر کدام از ما باید با این مسئله کنار بیاییم که به نحوی تحت تأثیر نظریات کهنه و عقبافتادهای دربارهی خود و زندگیمان هستیم و هر کدام ما باید آگاهانه تصمیم بگیریم که با دگرگونی تعبیرهایمان دنیای خود را متحول کنیم.